- فراخ سخنی
- پرگویی و بیهوده گویی
معنی فراخ سخنی - جستجوی لغت در جدول جو
- فراخ سخنی
- پرگویی، بیهوده گویی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پر گو، کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوه گو، بیهوده گو، یاوه سرا، هرزه گو، هرزه خا، خیره درا، ژاژدرای، هرزه لاف، هرزه لای، یافه درای، ژاژخا، مهذار، هرزه درای، افسانه پرداز، افسانه گو
پرگوی و بیهوده گوی مکثار
فراوانی و ارزانی خواربار در سال
فراوانی غلات و اجناس در ظرف سال مقابل تنگ سالی قحط سالی
دارای دهنی گشاد بودن، پر گویی و بیهوده گویی